با عشق زندگی می کنم و عاشق عشقم از باران لذت می برم چون زیر باران عاشق شدم یاس سفید را می پرستم چون تداعی روزهای پاک کودکی است فرهاد مهراد را چون اسطوره ای یافتم ، که می ماند تنهاییم را با سهراب قسمت می کنم و با فروغ به تکامل زن نزدیک می شوم گاهی چیزکی می نویسم که احساس و بس در عشق صادقم و پاک و تا لحظه ای که نفس می کشم به آن دوچشم عاشقم پس تا هستم برای تو می نویسم تقدیم به چشمانت...
- این چه عشقی است که در دل دارم می گریزی زمن و در طلبت من از این عشق چه حاصل دارم باز هم کوشش باطل دارم بخت اگر از تو جدایم کرده می گشایم گره از بخت ، چه باک ترسم این عشق سرانجام مرا بکشد تا به سراپرده خاک خلوت خالی و خاموش مرا تو پر از خاطره کردی ، ای مرد شعر من شعله احساس منست تو مرا شاعره کردی ، ای مرد