چشمهایت

خلوت خالی و خاموش / مرا تو پر از خاطره کردی ای مرد / شعر من شعله احساس منست / تو مرا شاعره کردی ای مرد

چشمهایت

خلوت خالی و خاموش / مرا تو پر از خاطره کردی ای مرد / شعر من شعله احساس منست / تو مرا شاعره کردی ای مرد

من...شیطان...ولنتاین

تنها چیزی که شیطان میتونه از بین ببره عشقه...

و عشق تنها چیزیه که شیطان را از بین می بره...

.................................

دیروز ولنتاین بود

حالم از بوی عشقی که تو هوا پیچیده به هم می خوره

چرا هر روز داره بارون میاد

خدایا...!

من هنوز عاشقم...به شیطان بگو راحتم بذاره

من وسوسه هاشو نمیشنوم

هرگز...

بگو رهام کنه

آهای...آهای شیطان

من آماده ام

آماده رو در رویی با تو

با تو خواهم جنگید

و با عشقم تو را از میدان به در خواهم کرد

و آن روز...روز عشق من است...

او آنجاست..

هنوز جای لمس انگشتانس را حس می کنم...عشق من هرگز نمرده

 چون من هنوز زنده ام...

من با او  زنده ام...در میان انگشتانش

در فاصله لمس هر لحظه ی نگاهش

های...شیطان من تو را از میدان به در خواهم کرد...

قسم می خورم

من نور را دیده ام

همان روز که در میان تاریکی و روشنی

من دوباره به زندگی پیوند زده شدم

من دستان پاک خدا را دیدم

که به من گوشزد می کرد...هنوز فرصت داری...

شابد سهراب راست می گفت ...اندکی صبر سحر نزدیک است...

 

...!

یه دختر کوچولوی بی سر پناه توی سرما تو خیابون...

نبودن هیچ بوی عشقی تو هوا ، که دختر کوچولومون را گرم کنه...

بر نیامدن هیچ کاری از دستت ، که برای سرمای دستاش بکنی...

حتی دیگه نداشتن یه رویا...

پس زده شدن به دست زندگیت...عشقت...

ساعت سه نیمه شب...یه مشت قرص...یه لیوان آب...

یه خواب راحت...

نمی دونم چند روز مرده بودم ...ولی الان دارم نفس می کشم

اما دلیلشو نمی دونم...