چشمهایت

خلوت خالی و خاموش / مرا تو پر از خاطره کردی ای مرد / شعر من شعله احساس منست / تو مرا شاعره کردی ای مرد

چشمهایت

خلوت خالی و خاموش / مرا تو پر از خاطره کردی ای مرد / شعر من شعله احساس منست / تو مرا شاعره کردی ای مرد

به من نگاه کن

 

 

به من نگاه کن...

نه به این صورتک رنگی

نه به چشمانی که برق ندارد

نه به لبانی که آرام سخن می گوید

نه به دستانی که به آداب تکان می خورد

و نه به پاهایی که روی یک خط می رود

به من نگاه کن...

نه به دیوارهای اطرافم

نه به این باید های زنانه

به من نگاه کن...

به احساسی که به تو گره خورده است

به دلی که ، به بودنت گرم است

به من نگاه کن...

به منی که به اعتمادت قدم بر می دارد

به منی که بودنش با تو همراه می شود

به منی که برایش اعتبار لحظاتی

به من نگاه کن...

به منی که دیگر آن من نیست

به من نگاه کن...من تغییر کرده ام