نگاهم کردی نگاهت کردم
دستم را به سویت گرفتم آن را گرم فشردی
به گرمای نگاهم لبخند زدی
مهر را در میانمان یافتی و به من آموختی
روزگارم رابه تو بخشیدم و چشمانت را از آن خود کردم
عشق را هدیه کردیم
لذت بودن را در آغوش هم یافتیم
و عاشق شدیم
رنجیدیم
بخشیدیم
و عاشق ماندیم
.
.
.
شیطان به حریممان راه یافت
نافرمانی کرد
رنجیدی
رهایم کردی
رفتی
.
.
.
ندانستی
نگاهت طنین لذت
دستانت گرمای لبخند
و آغوشت مامن رویای من بود
.
.
.
برای چشمانت نفس می کشم
اشک می ریزم
لبخند می زنم
عاشق می مانم
می گویم
و می نویسم
...چشمهایت را دوست میدارم...
.........................................................................................................................
بهار نزدیک است
هر چند همیشه عاشق باران پاییز و سرمای زمستان بودم
ولی با یک توافق بهاری به خاطر گلدان یاسم می نویسم :
تولد دوباره ی یاس های سفید ، آغاز بهار طبیعت
... تبریک ، تبریک ، تبریک ...
آرزوهایتان دردسترس و زندگیتان به زیبایی رسم پایدار نوروز باد.
آزاده