من دلم سخت گرفته است از این
مهمانخانه ی مهمان کش روزش تاریک
که به جان هم نشناخته،انداخته است
چند تن خواب آلود
چند تن ناهموار...
چند تن ناهوشیار...
...........................................
و دیشب باز هم دلم گرفت...
و بازهم فرهاد شد همدم دل دل دلواپسیم
و دیشب غمگین تر می خواند
نمی دانم به چه زبانی فریاد کنم
من دلم سخت گرفته است از این
مهمان خانه ی مهمان کش روزش تاریک
من امشب گریستم به یاد مردی که که حتی خاک پاک وطنش هم قدرت در آغوش گرفتن پیکر بی جانش را نداشت.
(این چند خط را برای مردی می نویسم که عشق را به من در میان صدای پاکش آموخت، برای فرهاد مهراد پاک و بزرگ.)
...
در میان حزن پنهان در هجی کلماتت حس آرامشی به سوی من روان گشت
که عشق به معنی والای کلمه در من فرود آمد...
عشق به هوایی که تنفس می کنم
به زمینی که گاهی از بیکاری آن را متر می کنم
به مهمانخانه ای که دلم را می آزارد
به جمعه ای که ترس را برایم تداعی می کند
به گلهای بنفشه و لبخند گل یخ
به سقفی بی روزن
به مرد تنهای بی صدای تشنه
به ما بودن
به غم ها و شکستهایم
به کوه های پر برف قفقاز
به ناله ی مرغ سحر
و به گنجشک اشی مشی تنهایت
به آیینه ای که گذر زمان را بر صورتم تداعی می کند
به کو چه های باریک و خونه های تاریک
به همسفری با ماه و شهیدان شهرم
و حتی شنبه ، که روز بدی بود
و وحدت - که شاید امروز تنها کلم ای ایست -
ولی هرگز شن های گرم و داغ تابستان را دوست ندارم.
زندگی را بدرود گفتی به تنهایی
درست...
اما هر روز برایم زندگی تازه ای را می آفرینی
تا در آن به دنبال نفس گرم بودن باشم.
با تو زندگی می کنم.
سفرت آزاد باد .
.........................................................................................
۹ شهریور ماه سفر انسانی،انسان به همه کسانی که حتی یک بار صدایش را شنیدند ...
(تسلیت گفتن را دوست ندارم هر چی می خواهیید جای ... بگذارید ، هر چی که آرومتون می کنه.)
آزاد
از قید و بندها و تنهائیهای این دنیا آزاد شد!
زندگی با هیچ آمد با پوچ رفت!
سلام
از نوشتن خسته شدی ؟
فکر نمی کنم
کسی که عاشق نوشتن بود بتونه ازش دل بکنه
می دونم که از اون بهتر رو پیدا کردی
فقط میخوام اینو بدونی که نوشته همیشه منو آروم کردن
امیدوارم خوشحال باشی
برات دعا می کنم
برخی تو
قهرمان فراموش شده
می نویسم
بیشتر از همیشه...
اما خیلی وقته قلم دستم نگرفتم
از نوشتن چیزی بهتر وجود نداره
منم را همیشه آروم می کنه...خیلی زیاد...
سپاسگزارم برای دعات
جاری باشی تا ابد.
دوست من سلام - وبلاگ من به روزه پیشم بیا
www.topphoto.blogsky.com
با صدای بی صدا
مثه یه کوه بلند
یه مرد بود یه مرد
روحش شاد ...!! خدا بزرگه آزاده جان این دنیا چیزی نیست انشالله تو اون دنیا راحت باشه و افرادی که از گذاشتن جسدش تو ایران جلوگیری کردن هم اون دنیا هست و بگو خدا بزرگه ..!!
دوست گرامی بادرودی گرم..........
چه خوش یاد فرهادرا در باورمان زنده کردی......
فرهاد تنها یک خواننده نبود...... زمزمه اعتراض یک نسل بود
رفتنش اگرچه اندوهگینمان کرد ولی خرسندم که به آخرین آرزویش یعنی سوختن وفرارازمرده پرستی رسید
یادو نام او تاهمیشه در خاطر آدمهای انسانگرا باقی است
پشت سرم نارنجزار
روبرو دریا مرا می خواند
می اندیشم که شاید خواب بوده ام.... شاید خواب دیده ام
تندرست و شادکام باشی
یادمه یه روز خواستم عاشق گل سرخ بشم
اما وقتی رنگ قرمز رو دیدم
فراموش کردم هر چی عشق و عاشقیه
چون قرمز رمگ خون ، خیانت ، و ناپاکیه
دیگه حوصله عاشق شدن رو نداشتم
تا اینکه یه روز یه رنگیه دیدم
که هنوزم نمیدونم
اون از پاکی میاد
یا پاکی از اون
اما هر چی هست همه چیزش پاکه
حتی عشقش
اره
میخوام عشقو از یاس سفید یاد بگیرم
سلام آزاده جان
خوشحالم که بازم میبینمت
نمیدونم چرا قکر کردم منو فراموش کردی
اما از اینکه می بینم باز هم برگشتی
فقط میتونم بگم
به اندازه ی یک دنیا برات حرف دارم
اما سکوتم اولین حرفمه
منتظرم نذار
چون تنها کاریه که خیلی وقته فراموشش کردم
برخی تو
محمد
سلام.
کوتاه.. موجز.. موثر..
اگه مایل بودین تبادل لینک داشته باشیم.. ممنون .
بدرود