چشمهایت

خلوت خالی و خاموش / مرا تو پر از خاطره کردی ای مرد / شعر من شعله احساس منست / تو مرا شاعره کردی ای مرد

چشمهایت

خلوت خالی و خاموش / مرا تو پر از خاطره کردی ای مرد / شعر من شعله احساس منست / تو مرا شاعره کردی ای مرد

همه چیز

نمی دونم چه جوری باید از هیچی چیز نوشت؟؟؟

آخه هیچی هیچی نیست...

یه جورایی هیچی هیچی هم که نیست،یه جای خالیه...

وقتی فکر می کنم می بینم دقیقا همین سه تا نقطه است (...)

سه تا نقطه ای که هیچی جاش نمیشه گذاشت،

سه تا نقطه است هم هیچی نیست هم واسه خودش کلی همه جا ،جا داره...

آره ، این روزا به این جای خالی رسیدم به همین سه تا نقطه...

شاید بگی خنده داره ، هیچی که هیچی نیست!!!

منم باهات می خندم و تو دلم می گم ای کاش جای این همه هیچی یه عالمه چیز بود...

 

من امروزدلتنگ هیچی ام.

امروز دلم واسه هیچی تنگه،خیلی تنگه...

امروز دلتنگ خاطراتیم که اتفاق نیافتاد.

امروز دلتنگ نگاههاییم که هرگزبه من انداخته نشد.

امروز دلتنگ کلماتیم که برای من زده نشد.

امروز دلتنگ دلیم که واسم دلتنگ نشد.

و...امروز دلتنگ عشقیم که بر من روا نبود...

و باز هم همان سه نقطه...

من امروز دلتنگ هیچی ام...

تمام دلم امروز پر از هیچیه

پر از تمام اتفاقاتی که نیافتاد...

.

.

.

برای پر کردن تمام این هیچی ها شاید یک جمله کافی بود...

یا حتی یک کلمه

ای کاش پس از پایان همه چیز تنها یک کلمه می گفتی تا همین یک کلمه برایم باقی بماند.

شاید برایم دست آویزی می شد که بدانم امروز دلم برای چه تا به اینجا دلتنگ است...

.

.

و شاید آخر به اینجا برسم که این هیچ چیز برایم همه چیز بود...

 

................................................................

 

-راستی تو میدونی دوستت دارم کلمه است یا جمله؟؟؟