چشمهایت

خلوت خالی و خاموش / مرا تو پر از خاطره کردی ای مرد / شعر من شعله احساس منست / تو مرا شاعره کردی ای مرد

چشمهایت

خلوت خالی و خاموش / مرا تو پر از خاطره کردی ای مرد / شعر من شعله احساس منست / تو مرا شاعره کردی ای مرد

فریاد

در خاموشی سیال چشمانت ، عشق جان باخته است.

و چشمانت بی عشق نارساست.

تکه تکه های دلم را با دلت وصله میزنم

نفس ـ این بانی بودن ـ را فدای فریادی می کنم که مرا میراند

کوچک می شوم و حقارت را لابلای سنگریره های زمین لمس می کنم

بلند می شوم خاک ذلت را می تکانم و از نو شروع می کنم

از اینکه کمی آرامتر شده ای ، خوشحالم

 

......................................................

 

 میگن امشب شب آرزوهاست

 دستهای همه دخیل به آسموناست

ولی من به جای همه آرزوهام یه چیز می خوام

میون تمومه خندهام و گریه هام یه حس می خوام

می خوام ازت بخوام اون دوباره

چشماشو به خنده باز بکنه مث ستاره