وقتی چشمات هم میاد دوتا ستاره کم میاد
یه سکوت تلخ توی خونه بهم میگه جات خیلی خالیه
مث از دست دادن یه آرزو
راستی تو رو توی کدوم جاده تنها گذاشتم...
لبات کی بدون من خندید
دستات با عشق کی گرم شد
خستگیات با دیدن کی بیرون شد
لحظه هات با فکر کی پر شد
وچشمات کی به روی من بسته شد...
چشمات...
یه چیز را میدونی چشمات واسه من عادت خوشبختی...
برق ناز چشمای قشنگت یعنی تمامی بودن
یه حس نو دست نخورده
هنوزم نمی دونم توی نگات چی پیدا کردم
که به خاطرش میشد از همه چیز گذشت
ولی چیزی بود که تو این زمونه کمتر پیدا می شه
و اون تنها چیزی بود که خلا درون من را پر میکرد...
حالا ازت یه چیز میخواهم ... ستاره های آسمونم را پس بده...
فقط همین...
سلام و خسته نباشید.یه سریم به من بزن اگه تمایل به تبادل لینک داشتی بهم بگو .خوشحال میشم.
یا حق
ستاره ها قابل شما رو نداره ...ه عزیزم
سلام مهربون . خوبی؟کجایی من آی دی تو آد کردم ولی تا الان که آن ندیدمت. خوشحال میشم باهات حرف بزنم.در ضمن این دفعه غوغا کردی. خیلی قشنگتر از همیشه نوشته بودی. به من سر بزن بیا پیشم بازم
سلام مرسی عزیزم باز هم منو شرمنده کردی با نظرات فدای تو آدت کردم
سلام .. وبلاگ قشنگی داری . هم به خاطر اسمش هم به خاطر متن زیباش .. اگه وقت کردید یه سر هم به ما بزنید ..